جدول جو
جدول جو

معنی خرقه پوشی - جستجوی لغت در جدول جو

خرقه پوشی
(خِ قَ / قِ)
عمل خرقه پوش. کنایه از صوفیگری:
خرقه پوشی ّ من از غایت دینداری نیست
پرده ای بر سر صد عیب نهان می پوشم.
حافظ
لغت نامه دهخدا
خرقه پوشی
پوشیدن خرقه، تصوف
تصویری از خرقه پوشی
تصویر خرقه پوشی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خرقه پوش
تصویر خرقه پوش
گدا، کنایه از صوفی، درویش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرده پوشی
تصویر پرده پوشی
رازپوشی، رازداری، کاری یا امری را پنهان داشتن، خطا و لغزش کسی را پنهان ساختن
فرهنگ فارسی عمید
(دْ / دِ دَ / دِ)
درویش. صوفی. آنکه خرقه پوشد: خرقه پوشی در کاروان حجاز همراه ما بود. (گلستان).
ای زاهد خرقه پوش تا کی
با عاشق خسته دل کنی جنگ ؟
سعدی (طیبات).
در میان صومعه سالوس پرمعنی منم
خرقه پوش خودفروش خالی از معنی منم.
سعدی (بدایع).
چه جای صحبت نامحرمست مجلس انس
سر پیاله بپوشان که خرقه پوش آمد.
حافظ.
، ژنده پوش. آنکه پارچه هاو لته ها بهم دوزد و پوشد
لغت نامه دهخدا
(خِ قَ / قِ)
عمل سوزاندن خرقه بوسیلۀ صوفی از جهت کثرت وجد یا بجهت شکر. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خِ قَ / قِ)
درویشان. صوفیان. (از ناظم الاطباء) : گفت این طایفۀ خرقه پوشان امثال حیوانند. (گلستان).
خرقه پوشان صوامع را دوتایی چاک شد
چون من اندرکوی وحدت لاف یکتایی زدم.
سعدی (طیبات).
خدا را کم نشین با خرقه پوشان
رخ از رندان بی سامان مپوشان.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(پَ دَ / دِ)
ستاری:
ز آنجا که پرده پوشی عفو کریم تست
بر قلب ما ببخش که نقدیست کم عیار.
حافظ
لغت نامه دهخدا
تصویری از خرقه پوش
تصویر خرقه پوش
صوفی، درویش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرده پوشی
تصویر پرده پوشی
کتمان نهان کردن امری بدون پرده پوشی باید بگویم صریحا باید بگویم
فرهنگ لغت هوشیار
درویش، صوفی، خرقه دار، فقیر، پشمینه پوش، دلق پوش
فرهنگ واژه مترادف متضاد
اختفا، اخفا، پنهان سازی، کتمان
متضاد: پرده دری
متضاد: افشاگری، پرده دری
فرهنگ واژه مترادف متضاد