درویش. صوفی. آنکه خرقه پوشد: خرقه پوشی در کاروان حجاز همراه ما بود. (گلستان). ای زاهد خرقه پوش تا کی با عاشق خسته دل کنی جنگ ؟ سعدی (طیبات). در میان صومعه سالوس پرمعنی منم خرقه پوش خودفروش خالی از معنی منم. سعدی (بدایع). چه جای صحبت نامحرمست مجلس انس سر پیاله بپوشان که خرقه پوش آمد. حافظ. ، ژنده پوش. آنکه پارچه هاو لته ها بهم دوزد و پوشد
درویش. صوفی. آنکه خرقه پوشد: خرقه پوشی در کاروان حجاز همراه ما بود. (گلستان). ای زاهد خرقه پوش تا کی با عاشق خسته دل کنی جنگ ؟ سعدی (طیبات). در میان صومعه سالوس پرمعنی منم خرقه پوش خودفروش خالی از معنی منم. سعدی (بدایع). چه جای صحبت نامحرمست مجلس انس سر پیاله بپوشان که خرقه پوش آمد. حافظ. ، ژنده پوش. آنکه پارچه هاو لته ها بهم دوزد و پوشد
درویشان. صوفیان. (از ناظم الاطباء) : گفت این طایفۀ خرقه پوشان امثال حیوانند. (گلستان). خرقه پوشان صوامع را دوتایی چاک شد چون من اندرکوی وحدت لاف یکتایی زدم. سعدی (طیبات). خدا را کم نشین با خرقه پوشان رخ از رندان بی سامان مپوشان. حافظ
درویشان. صوفیان. (از ناظم الاطباء) : گفت این طایفۀ خرقه پوشان امثال حیوانند. (گلستان). خرقه پوشان صوامع را دوتایی چاک شد چون من اندرکوی وحدت لاف یکتایی زدم. سعدی (طیبات). خدا را کم نشین با خرقه پوشان رخ از رندان بی سامان مپوشان. حافظ